سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرخه لیزه
 
براساس تاریخ شفاهی، بنیادگذار ایل بهاروند مردی به نام «بهار» بوده که در زمان شاه‌عباس(996-1038ق/1588-1629م) در دهکد? رباط، واقع در شمال خرم‌آباد می‌زیسته است. گفته می‌شود که نیای بهار به نام سوزوا (سبزوار) از مردم ایل کلهر (در کرمانشاهان)، پس از درگیریهایی، حدود 15 نسل پیش (تقریباً 969ق/1562م) به لرستان مهاجرت کرده است. به هر روی، بهار پس از مدتی به منطق? بالاگریوه و به درّه نسو(دره نصب) نزد دِرَک، نیای دیرکوندها می‌رود. به روایتی بهار و به روایت دیگر مُرالی(مرادعلی)فرزند بهار با دختر درک، به نام گلبهار ازدواج می‌کند. درک در کهن‌سالی سرپرستی قبیله را به بهار و مرالی واگذار می‌کند(تحقیقات میدانی مؤلف؛ نیز نک‍: ساکی، 173). می‌گویند: بهاروندها به دستور کریم‌خان‌زند همراه برخی از کسان طایف? درک، مانند ساتیاروند به شیراز کوچانده شدند. این رویداد در هیچ‌یک از متون تاریخی نیامده است(تحقیقات میدانی مؤلف). علت کوچاندن آنها نیز معلوم نیست، اما ظاهراً پس از مرگ کریم‌خان به لرستان بازگشته‌اند. گروههایی از آنها نیز به بختیاریها پیوستند که اکنون در مسجد سلیمان و نیز در میان طایف? شحنی(شینی)، از ایل بابادی باب زندگی می‌کنند(نک‍: امان‌اللهی، قوم‌لر،191).
پراکندگی جغرافیایی: در حدود150سال پیش قلمرو ایل به نواحی چین زال، هُرندی، کوه چنار، درکی، وَرون ماهور (انتهای شرقی کوه کیالان)، و سَر و گُل(دامن? شمالی کوه کیالان)در میانکوه و کرمیر محدود بوده است؛ اما بعدها به طرف شمال، یعنی منطق? ییلاقی روی آوردند. ابتدا چند سالی در طایی ماندند و تابستانها را در سِوتَل(سیب تلخ)، هودکَل، واقع در دامنه‌های جنوبی کوه هشتادپهلو می‌گذراندند. پس از آن منطق? طاف و دره‌نصب را که پیش‌تر متعلق به دیرکوندها و بهاروندها بود و ظاهراً پس از کوچاندن آنان به شیراز، پاپیها در آنجا ساکن شده بودند، دوباره تصرف کردند. قلمرو بهاروند در منطق? گرمسیر نیز به تدریج گسترش یافت. آنان ابتدا در رزه مستقر شدند و به تدریج دامنه‌های جنوبی کوه‌کیالان و زمینهای میان کبیرکوه و کیالان را تصرف کردند. سرانجام منطق? وسیعی میان رودکرخه و بالارود، در شمال جاد? دهلران- اندیمشک و سپس جلگ? کُرگاه، در حوم? خرم‌آباد را تسخیر کردند.
هم‌اکنون بهاروندها بیشتر در منطق? ییلاقی ساکنند، اما در گذشته زیستگاه آنان بدین سان بود:
شعب? مرادعلیوند، منطق? سردسیر: جلگ? کُرگاه (شامل مجموعه‌ای ده و آبادی)، بَوه، خارزار، هشتادپهلو، دره‌نَسو(دره نصب) و کبکان؛ منطق? گرمسیری: چین زال، هُرندی، بیدرویه، حسینه، پشمینه‌زار، کرحشکان و رزه.
شعب? کردعلیوند، منطق? سردسیری: تَل، چَمَشک، طایی؛ منطق? گرمسیری: پاعَلَم، جوزا، شاه احمدکوچک، کُنارپلی، چهاربیشه، پل‌تنگ، درکی و جلگ? خلج(امان‌اللهی، همان، 151-152، «نظام…»، 106؛ نک‍: افشارسیستانی، 351-352).
بهاروندها در طول چند ده? گذشته کوچندگی را رها کرده، و در منطق? سردسیر، به ویژه در حوم? خرم‌آباد اقامت گزیده، و هم‌اکنون بسیاری از آنها شهرنشین شده‌اند و در خرم‌آباد زندگی می‌کنند.
نظام سیاسی: ایل بهاروند در دور? خودسری ایلات در لرستان(1275-1305ش) از دو طایف? مرادعلیوند و کردعلیوند تشکیل شده بود که هریک به‌طور مستقل زندگی می‌کردند و هرکدام از آن دو از تیره‌های گوناگونی تشکیل شده بودند (نک‍: امان‌اللهی، قوم لر، 150-151).
1. طایف? مرادعلیوند: تیره‌های تشکیل‌دهند? طایف? مراد علیوند اینان بودند: اَمُ الله(امان الله)، باوَک(بابک) مَتْسی(محمد حسین)، جافَر، وَلّی (این تیره‌ها که به هوزکیو(کبود) معروفند، رهبری طایفه را در دست داشتند)؛ شیرولی‌وند، گنجلی‌وند، داویدوند، کهزادوند(شاید هم کزادوند)، کوگانی و حیدروند. افزون براین تیره‌ها که خود را از نسل «بهار»، بنیادگذار ایل می‌دانستند، خانوارها و تیره‌هایی از دیگر ایلات و طوایف لرستان چون شیخ، بووه(باوه=بابایی)، کرنوکر، نوکراَمرا، کوشکی، چوتاشی(چوب‌تراشی) و چند گروه دیگر که به طایف? مراد علیوند پیوسته بودند، از این طایفه به‌شمار می‌آیند(برای اطلاع بیشتر دربار? تیره‌ها و گروههای پیوست? دیگر، نک‍: همو، «نظام»، 113، قوم لر، 151).

2. طایف? کردعلیوند: این طایفه که خود را از نسل بهار می‌دانستند، از 7 تیر? اصلی تشکیل می‌شد: مَمیرزا (محمدمیرزا)، مَمجو (محمدجان)، بهروم(بهرام)، شاپور، شیری(شیرین) صیفور و نظرعلی‌وند. گروههایی مانند بهزاد، گوشه‌ای، دلفان، رشنو، نوکر امرا، پَمه حر، چوتاشی، سالی، بازگیر، مکی و گله‌دار نیز به این طایفه پیوسته بودند(همان،152)

چنان که گفته شد، مرادعلیوند و کردعلیوند به‌طور مستقل زندگی می‌کردند و فاقد رهبریمشترک بودند. از آن گذشته، هرطایفه به جای یک رهبر دارای رهبران متعدد بود. بهعبارت دیگر رهبران تیره‌های اصلی(از نسل بهار) رهبری طایفه را عهده‌دار بودند و بهامور طایفه به صورت شورایی رسیدگی می‌کردند. در میان آنها معمولاً سران تیره‌هایقدرتمند که از نفوذ و اعتبار بیشتر برخوردار بودند،بهعنوان رهبران بزرگ و برجست?طایفه شناخته می‌شدند.بارانی{تیر? بابک}،حاج پرویزخان {محمد حسین}،حسین‌خان {تیر? ام‌الله}، جافر خان{تیر? جافر}، پادار {تیر? ولی} به عنوان سرانمرادعلیوند و از بزرگان دیگر بهاروند میتوان به حاج نصیر - بساط بک- امید- بهرام- پیرزاد- اکبر- عالی- حاج مرادخان اشاره کرد.

تا پیش از استقرار حاکمیت دولت مرکزی در لرستان، دوطایف? کردعلیوند و مرادعلیوند به عنوان واحدهای مستقل از دولت مرکزی عمل می‌کردند. براین اساس، هریک از این واحدهای سیاسی چون یک دولت مستقل، اما ساده و درمقیاس کوچک، عهده‌دار برقراری نظم داخلی و پاسداری از جان، مال، حیثیت و قلمرو ایل در برابر دیگر گروهها و بیگانگان بودند. بدون تردید ضعف دولت مرکزی در اواخر دور? قاجار و عملکرد ضعیف آن در لرستان که به هرج و مرج و ناامنی انجامید، مهم‌ترین عامل در شکوفایی نظام ایلی و انسجام و تداوم آن بوده است(نک‍: امان‌اللهی، «نظام»، 115).

حاکمیت دولت در لرستان و تأمین امنیت در منطقه و مداخله در امور ایلات، به‌ویژه اجرای اصلاحات ارضی، به فروپاشی نظام ایلی انجامید، به گونه‌ای که دیگر نمی‌توان از ایل به عنوان یک واحد سیاسی- اجتماعی یاد کرد (همان، 125، 126). اکنون بهاروندها به صورت واحدهای کوچک پدرتبار و غیرمنسجم در شهر و روست زندگی می‌کنند.
نظام اجتماعی: روابط اجتماعی در جامع? سنتی بهاروند همانند دیگر ایلات مبتنی برخویشاوندی بود که از طریق نسب(خون) و یا سبب(ازدواج) تعیین می‌گردید. در جامع? سنتی بهاروند که مرکب از گروههای پدرتبار نابرابر بود، هویت، حقوق و مسئولیت افراد از طریق نسب مشخص می‌شد. کوچک‌ترین واحد اجتماعی هر گروه خونه(خانواده یا خانوار) است که به اشکال گوناگون چون خانواد? هسته‌ای، گسترده، پیوسته و ناقص وجود داشته است. واحدهای بالاتر اینهاست: حونه ← باوه (دودمان)← تیره ← طایفه ← ایل(همان، 110، 113). در جامع? سنتی بهاروند پایگاه اجتماعی افراد در وهل? اول از طریق نسب تعیین می‌شد، از این‌رو، تحرک اجتماعی افراد در این جامعه زیاد نبود و گروههای پدرتبار که از نسل «بهار» بودند، برگروههای دیگر برتری داشتند و چون این گروهها برزمینهای کشاورزی، مراتع، چشمه‌سارها و مالگه‌ها(قرارگاهها)مالکیت داشتند، از پایگاه والاتری برخوردار بودند. هُمساها، یعنی خانوارها یا گروههایی که از دیگر طوایف و ایلات به بهاروندها پیوسته بودند و بر زمین و مراتع مالکیت نداشتند، درجایگاه پایین‌تری بودند. خنیاگران سنتی نیز پایین‌ترین قشر را درمیان بهاروندها تشکیل می‌دادند.
روابط اجتماعی در میان بهاروندها و قلاوندها با مقایسه با دیگر ایلات لرستان، مردمی‌تر بوده است، چنان‌که ازدواجهای فراوانی میان بهاروندها و همساها (حتى میان سران رد? بالای ایل با همساها) صورت گرفته است(همان، 114).
قشربندی در جامع? بهاروند چون دیگر جنبه‌های زندگی آنها در طول دهه‌های گذشته تغییر یافته است، چنان‌که هم‌اکنون پایگاه اجتماعی افراد اکتسابی است و ربطی به وابستگی تباری ندارد. امروزه میزان تحصیلات و کسب مهارتها از عوامل عمد? تعیین‌کنند? پایگاه اجتماعی افراد است.
جمعیت: از 150 سال به این سو شمار خانوارهای ایل بهاروند نه تنها با زادوولد، بلکه با پیوستن اعضای دیگر ایلات و طوایف به آنها افزایش یافته است. آمار درستی از جمعیت بهاروند در دست نداریم. ویلسن در 1330ق/1912م جمعیت این ایل(فقط شعب? مرادعلیوند) را بالغ بر هزار خانوار دانسته است. اما به جمعیت شعب? دیگر آن، یعنی «کُردَلی وُن»(کردعلیوند)که جمعیت آن نیز به انداز? «مُرالی وَن»(مراد علیوند)بوده، اشاره نکرده است. براین اساس، جمعیت ایل بهاروند(مرادعلیوند و کردعلیوند)احتمالاً بایستی حدود دوهزار خانوار و یا تقریباً 10هزار نفر بوده باشد. منابع بعد به پیروی از ویلسن جمعیت بهاروند را همان 000‘1 خانوار یاد کرده‌اند(فیلد، 176؛ کیهان، 2/66؛ مردوخ، 1/82). براساس گزارش رزم‌آرا(ص231)که در جنگهای لرستان شرکت کرده، و با منطقه آشنایی داشته است، جمعیت بهاروندها در 1312ش روی هم رفته 850‘4 خانوار بوده است. این رقم تقریباً مستند است، با این تفاوت که جمعیت طایف? رشنو که درآن زمان وابسته به کردعلیوند بوده، جزو ایل بهاروند قلمداد گردیده است. حال اگر جمعیت طایف? رشنو را که بالغ‌بر 000‘1 خانوار بوده است، از رقم یاد شده کم کنیم، جمعیت بهاروند حدود 850‘3 خانوار می‌شود که از این جمعیت، شعب? مرادعلیوند 900‘1 خانوار و کُردعلیوند 950‘1 خانوار بوده است(همانجا). از 1312ش تاکنون نیز آماری از بهاروندها تهیه نشده است.
پیشین? تاریخی: در دور? خودسری ایلات در لرستان که از زمان مرگ ناصرالدین‌شاه تا تسلط ارتش رضاشاه بر لرستان ادامه داشت و ناامنی و بی‌قانونی در سرتاسر منطقه حکم‌فرما بود، بهاروندها جلگ? کُرگاه(حوم? خرم‌آباد)را برای جلوگیری از دست‌یابی بیرانوندها به این منطقه اشغال کردند(تحقیقات میدانی مؤلف؛ نیز نک‍: امان اللهی، «نظام»، 112-113، 114). دور? خودسری نتیج? ظلم و ستم و تفرقه‌اندازی حکام قاجار بود که عقب‌ماندگی لرستان را به بار آورده بود. پس از کودتای 1299ش و برکناری شاه‌قاجار، هر چند دمکراسی در ایران پا نگرفت و مردم این سامان باز هم گرفتار استبداد سلطنتی و خودکامگی شدند، با این حال نظم توأم با استبداد حکومتی برقرار شد. دولت مرکزی برای برقراری نظم در لرستان و خاموش کردن آشوب و ناآرامی ایلات و عشایر منطقه اقدام به لشکرکشی کرد. این لشکرکشی از 1300 تا حدود سال 1312ش ادامه یافت و خسارات جانی و مالی فراوانی به بار آورد(نک‍: همان، 114-117). گزارشهایی دربار? این درگیریها از سوی برخی از فرماندهان نظامی منتشر شده است. از این میان می‌توان به خاطرات نخستین سپهبد ایران امیراحمدی و عملیات لرستان سرتیپ محمد شاه‌بختی اشاره کرد. گفته‌های امیراحمدی(مثلاً نک‍: ص 204) غیرمنصفانه و یک‌سویه است. با آنکه تسلط ارتش بر ایلات لرستان و آرام کردن آنها با همکاری افرادی چون میرزا رحیم‌خان معین‌السلطنه، نایب‌الحکوم? سنتی خرم‌آباد، شیرمحمدخان ایلخان ایل سگوند، حسین‌خان بهاروند(دیرکوند)، حاج سلطان مرادی و دیگر سران لرستان صورت گرفته بود، اما امیراحمدی برای آنکه خود را فاتح و قهرمان جنگ لرستان نشان دهد، خدمات و همکاریهای آنها را نه تنها به تهران منعکس نکرد، بلکه پس از پایان عملیات ارتش در لرستان در اعدام شیرمحمدخان سگوند و میرزا رحیم‌خان و تبعید حسین‌خان بهاروند و برخی دیگر به تهران نقش داشت.
با استقرار حاکمیت دولت در لرستان و یکجانشین کردن ایل بهاروند در دشت کرگاه، اقدامات متعددی در منطقه صورت گرفت که باعث تغییرات در ساختار سیاسی و اقتصادی سنتی ایل گردید. خلع سلاح ایل بهاروند، تبعید سرشناس‌ترین رهبران ایل، تغییرات در امور مالکیت سنتی، استقرار ادارات دولتی و محول کردن امورحقوقی- قضایی ایل به آنها، تأسیس داراتربیه برای تعلیم جوانان ایلی(هرچند به صورت سیار و محدود)، تغییر شیو? معاش از دامداری به کشاورزی توأم با دامداری، جلوگیری از کوچ به منطق? گرمسیری و... از جمل? این اقدامات به شمار می‌روند(نک‍: امان اللهی، همان، 116-120).

نظام اقتصادی: نحو? امرار معاش بهاروندها در دور? خودسری مبتنی بر دامداری و کشاورزی محدود بود. از این‌رو کوچ از سردسیر به گرمسیر و بالعکس از مشخصات زندگی آنها به شمار می‌آمد. مالکیت مراتع و اراضی کشاورزی متعلق به سران و اعضای تیره‌هایی بود که خود را از نسل «بهار» می‌دانستند. هرچند «هُمسا»ها(وابستگان)حق بهره‌گیری از این منابع را داشتند، اما فاقد مالکیت بودند(همان، 113-114).

اکنون اقتصاد معیشتی بهاروند تغییر کرده، و کشاورزی جای دامداری را گرفته است. در این زمان بهاروندها ده‌نشین و شهرنشین شده‌اند و شمار اندکی هنوز کوچ می‌کنند. براین اساس، فعالیتهای اقتصادی آنها نیز متنوع شده است، به گونه‌ای که هم‌اکنون آنان به مشاغل گوناگون دولتی و غیردولتی اشتغال دارند.
نظام مالکیت سنتی نیز پس از اصلاحات ارضی تغییر یافته است و اکنون مالکیت بر زمین به یک نسب خاص اختصاص ندارد و اغلب خانوارهای بهاروند صاحب زمین هستند(همان،119).

مآخذ: افشار سیستانی، ایرج، ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، 1366ش؛ امان اللهی بهاروند، سکندر، تعلیقات بر جفرافیای لرستان، پیشکوه و پشتکوه(هم‍(؛ همو، قوم لر، تهران، 1370ش؛ همو، «نظام اجتماعی ـ سیاسی ایل بهاروند و تحولات آن»، ایلات و عشایر ، تهران، 1362ش؛ امیراحمدی، احمد، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به کوشش غلامحسین زرگری‌نژاد، تهران، 1373ش؛ جغرافیای لرستان، پیشکوه و پشتکوه، به کوشش سکندر امان‌اللهی بهاروندی، خرم‌آباد، 1370ش؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجم? سکندر امان‌اللهی بهاروند، تهران، 1362ش؛ رزم‌آرا، علی، جغرافیای نظامی ایران(لرستان)، تهران، 1320ش؛ ساکی، علی محمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان،منبع :مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی،خرم آباد 1324ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، سنندج، 1351ش؛ معین‌السلطنه، رحیم، «جغرافیای لرستان»، به کوشش ایرج افشار و احمد شعبانی، شقایق، تهران، 1376ش، شم‍ 3 و 4؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ نیز:

Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939.
سکندرامان‌اللهی بهاروند


dsc_0041.jpg

dsc_0042.jpg

dsc_0043.jpg



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92/5/3 توسط ّنبی چاری پور
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : چاری پور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کد پیغام خوش آمدگویی

کد قفل راست کلیک

دریافت همین آهنگ